Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-01@22:19:33 GMT

عملکرد مهندسی رزمی جهاد در عملیات «کربلای ۴»

تاریخ انتشار: ۷ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۷۰۹۷۵۰

عملکرد مهندسی رزمی جهاد در عملیات «کربلای ۴»

تیم عملیات مهندسی قرارگاه حمزه تنها دو ساعت فرصت داشتند که سد خاکی را تخریب کرده و راه آبی را باز کنند. با حضور مسئول عملیات مهندسی قرارگاه حمزه در محل عملیات کربلای ۴ و انتقال یک بیل مکانیکی بزرگ کار شروع شد. عملیات خاک برداری به جایی رسید که جزر به خاک فشار آورد و جریان فشار آب بهمن‌شیر سد را از دو طرف کاملا تخریب کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش ایسنا، جهادسازندگی از جمله یگان‌های مؤثر در عملیات‌های دوران هشت سال دفاع مقدس بوده است.  رزمندگان این نهاد در هر یک عملیات‌ها طرح و برنامه‌ای داشتند. در این گزارش مروری بر عملکرد مهندسی رزمی جهاد در حین عملیات «کربلای ۴» داریم.

چهار منطقه شلمچه، ابوالخصیب، مقابل ام‌الرصاص و جزیره مینو برای انجام این عملیات بزرگ انتخاب شدند. برهمین اساس هر یک از این چهار منطقه زیر به عنوان خط حد یک قرارگاه عملیاتی تعیین شدند.

عملیات «کربلای ۴» در ۳ دی ۱۳۶۵ با رمز «یا محمد (ص)» آغاز شد. این عملیات در منطقه‌ای به عرض حدود ۴۰ کیلومتر از پاسگاه زید عراق در شمال شلمچه تا تقاطع رودخانه‌های اروند و کارون و در حد فاصل سپاه‌های سوم و هفتم ارتش عراق انجام شد. محدوده قرارگاه نجف از شمال پنج ضلعی در شلمچه تا جزایر بوارین و ام‌الطویله بود. برنامه قرارگاه‌های قدس، نوح و کربلا در این عملیات عبارت بود از عبور رزمندگان از اروندرود در جنوب شهر خرمشهر، مقابل آبادان و آن سوی جزیره مینو و نیز حمله به منطقه شلمچه. 

قرار بود با کمک قرارگاه‌های قدس و کربلا منطقه جزیره ام‌الرصاص و ابوالخصیب در ۱۲ کیلومتری جنوب بصره به تصرف نیروهای ایران درآید و رزمندگان خود را به خور زبیر برسانند. محور اصلی تک در این عملیات عبور از اروندرود انتخاب شد و محور شلمچه و پنج ضلعی نیز به عنوان محور تک پشتیبانی در نظر گرفته شده بود. هدف اصلی عملیات این بود که سرپل تصرف شده در عملیات «والفجر ۸» را توسعه دهند و بتوانند آن عملیات را تکمیل کند در صورت موفقیت این عملیات امکان بازپس گیری منطقه فاو تا حد زیادی از ارتش عراق سلب می‌شد و این می‌توانست فشار زیادی بر رژیم عراق وارد آورد و به پایان جنگ کمک کند.

پیش از آغاز عملیات، بخشی از نیروهای رزمنده در خانه‌های مردم در شهر خرمشهر استقرار یافتند تا در شب عملیات از این خانه‌ها خارج شوند و بر قوای ارتش عراق یورش ببرند.  بیشتر یگان‌های مهندسی در داخل نخلستان اطراف آبادان در کنار رودخانه بهمن‌شیر مستقر شده بودند که از استتار مناسبی برخوردار بود. این عقبه مطمئن با منطقه عملیات فاصله زیاد نداشت و قدرت عمل خوبی داشتند. چند ساعت پیش از آغاز عملیات از فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیا(س) به ورشابی، فرمانده قرارگاه مرکزی جهاد ابلاغ شد که سد روی رودخانه بهمن شیر را باز کنند تا تردد قایق‌های تندرو از این رودخانه، و کارون به سمت اروند انجام شود. این مأموریت به قرارگاه مهندسی حمزه محول شد و خیلی تأکید شده بود که این عمل تخریب بدون جلب توجه انجام شود.

تیم عملیات مهندسی قرارگاه حمزه تنها دو ساعت فرصت داشتند که سد خاکی را تخریب کرده و راه آبی را باز کنند. با حضور مسئول عملیات مهندسی قرارگاه حمزه در محل عملیات و انتقال یک بیل مکانیکی بزرگ کار شروع شد. عملیات خاک برداری به جایی رسید که جزر به خاک فشار آورد و جریان فشار آب بهمن‌شیر سد را از دو طرف کاملا تخریب کرد این عملیات مهندسی در لحظات پر اضطراب پیش از عملیات بالاخره انجام شد.در نتیجه قایق‌های لشکرها به موقع وارد عمل شدند.

یک تیم پیشرو گردان مهندسی فارس به فرماندهی مهدی عاشوری، مأمور به گردان عاشورا از لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) شد و کارهای مهندسی سمت راست رودخانه اروند را به عهده گرفت. یک تیم دیگر راه سازی جهاد فارس به فرماندهی سعید پورجعفری، مأمور به محور دیگری از لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) شد و همزمان با عملیات احداث ۳۰۰ متر جاده و ساحل سازی محوطه آن را از جاده آسفالت شلمچه به سمت رودخانه اروند شروع کردند که در اثر آتش شدید دشمن کار به کندی پیش رفت و نیمه تمام ماند.

بعد از موج دوم مرحله اول عملیات طبق دستور فرمانده محور لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع)، تیم مهندسی جهت انجام مأموریت به شهرک ابوالخصیب واقع در جنب پتروشیمی عراق اعزام شد که با استفاده از دستگاه‌های دشمن وارد عمل شوند در نیمه شب ۴ دی ۱۳۶۵ علی فضلی، فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع)، آمادگی تیم مهندسی جهاد فارس را بررسی و آنها را روانه خط کرد. حجم آتش دشمن بسیار سنگین بود و با درگیری در منطقه عملیاتی و مقاومت نیروهای دشمن کارها طبق برنامه پیش نمی‌رفت دشمن عقبه را به شدت بمباران می‌کرد و مانع کمک رسانی به نیروهای عمل کننده شده بود.

دشمن علاوه بر استفاده از انواع گلوله‌های توپخانه از گلوله‌های شیمیایی هم استفاده می‌کرد. با تمام تلاش خط شکن‌ها، متأسفانه خط شکسته نشد و جهادگران ساعت ۳:۳۰ نیمه شب عقب نشینی کردند و به دستور فرماندهی به مقر خودشان برگشتند. گردان مهندسی جهاد استان یزد مأمور به تیپ ۱۸ الغدیر شد و وظیفه آنها ایجاد پل‌های شناور بر روی اروند بود. آنها باید در صورت شکستن خط مقدم پل‌های شناور را نصب و جاده‌ای برای تردد احداث می‌کردند که با لو رفتن عملیات کارشان در همان ساعات اولیه متوقف شد و نیروها به مقر مهندسی در ۲۵ کیلومتری آبادان برگشتند.

گردان مهندسی حمزه به فرماندهی عبدالرسول رضایی در محور جاده شلمچه آماده عملیات کربلای ۴ شد. آنها مقر تاکتیکی خود را ۲۰۰ متر پیش از آب گرفتگی شلمچه انتخاب کردند تا به محض شروع عملیات پیشروی کنند.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: عملیات کربلای 4 جهاد سازندگی دفاع مقدس شعر فاطمی اكتشاف باستان شناسي لشکر ۱۰ سیدالشهدا ع کربلای ۴ بهمن شیر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۰۹۷۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خاطرات نفس‌گیر از نخستین روز عملیات بیت‌المقدس

چشم‌هایم را بسته بودم و گمان می‌کردم در آستانه شهادت هستم. شنیده بودم که هنگام شهادت، ائمه و ملائک بر بالین شهید، حاضرشده و او را تا بهشت مشایعت می‌کنند.

به گزارش ایسنا، بهره‌گیری از انگیزه‌های دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامه‌ریزی‌شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقه‌ای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیت‌المقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران ۸ سال جنگ تحمیلی متمایز می‌کنند و باعث می‌شود که نبرد بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب ‌شود.

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، مصمم است با تکیه‌بر آثار و اسناد موجود در این مرکز، هم‌زمان با سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین، جلوه‌های شکوه مقاومت و پایداری این حماسه عظیم را به روایت فرماندهان و رزمندگان حاضر در عملیات، در چندین شماره منتشر کند:

محسن خوشدل از رزمندگان گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) که ۷ بار در طول دفاع مقدس دچار مجروحیت شده، در بخشی از کتاب خاطرات خود با عنوان «پروازهای بی‌بازگشت» که به‌تازگی توسط انتشارات مرزوبوم منتشر شده است،  روایت می کند:

 در گردان انصار (لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله)، مرا به‌عنوان آرپی‌جی زن انتخاب نکردند، شاید قد و قواره کوچکم این توفیق را از من گرفت. یک اسلحه کلاشینکف تحویلم دادند و در یکی از دسته‌ها به‌عنوان تک‌تیرانداز سازمان‌دهی شدم.

روزها را در کوهه، به آموزش نظامی و آمادگی‌های جسمی می‌گذراندیم. پوتین‌هایم پوسیده و غیرقابل استفاده‌شده بودند. به واحد تدارکات گردان مراجعه کردم. پوتین به‌اندازه پای من نداشتند. شماره پای من ۳۹ و نسبتاً کوچک بود. مسئول تدارکات گفت که برای پای تو کتانی داریم، اگر می‌پوشی تقدیم کنم. یک جفت کتانی چینی برایم آورد.

اوایل اردیبهشت ۱۳۶۱ ما را برای شرکت در عملیات بعدی، راهی دارخوین کردند. در شرق رودخانه کارون اردو زدیم و در انتظار آغاز عملیات ماندیم.

کم‌کم پی بردیم که برای حمله به خطوط مقدم دشمن، بایستی از عرض کارون بگذریم و فاصله بیست کیلومتری تا جاده اهواز خرمشهر را پیاده برویم و در آنجا پدافند کنیم. من هم مانند باقی رزمندگان، از آمادگی نسبی برای شرکت در عملیات برخوردار بودم؛ اما فکر اینکه باید بیست کیلومتر راه را با کتانی تنگ چینی طی کنم، آزارم می‌داد.

غروب روز نهم اردیبهشت، آماده عبور از کارون بودیم. فرمانده گروهان ما اعلام کرد که با تاریک شدن هوا، نماز مغرب و عشاء را می‌خوانیم و حرکت می‌کنیم و تأکید کرد که کسی حق ندارد هنگام خواندن نماز، پوتین‌هایش را دربیاورد.

بلافاصله بعد از خواندن نماز، به ساحل کارون رفتیم. گروه‌گروه، سوار قایق‌ها شدیم و به آن‌طرف رودخانه رفتیم. از قایق‌ها پیاده شدیم و آماده پیاده‌روی بیست کیلومتری. یکی از فرماندهان در آنجا برایمان صحبت کرد؛ اما به‌جای آنکه از برنامه‌گردان و کاری که درصدد انجام آن هستیم بگوید، بیشتر به تهییج بچه‌ها و دادن روحیه به آن‌ها پرداخت.

خیلی نگذشته بود که راهپیمایی ما آغاز شد و ستون گردان انصار در دل تاریکی و در جهت غرب، به سمت جاده آسفالت اهواز خرمشهر، به حرکت درآمد.نیمه‌های شب بود و ما همچنان پیش می‌رفتیم. به ما گفته بودند که سنگرهای اصلی دشمن‌روی جاده است، اما امکان دارد در طول مسیر، با سنگرهای کمین عراقی‌ها روبرو شویم. بیست کیلومتر، راه کمی نبود. کم‌کم بعضی از بچه‌ها حین راه رفتن، چرت می‌زدند؛ همین مسئله باعث می‌شد که گاه ستون نیروها قطع شود.

به جاده که نزدیک شدیم، صدای درگیری شدید و صفیر خمپاره‌های ریزودرشت به گوشمان می‌رسید. قبل از ما، گردان‌های دیگر با دشمن درگیر شده و آن‌ها را از جاده اهواز خرمشهر به عقب رانده بودند.

به جاده که رسیدیم، اول‌ازهمه نشستم و بند کتانی‌هایم را باز کردم تا دلیل سوزش پاهایم را بدانم. پیاده‌روی طولانی باعث شده بود که پاهایم تاول بزنند؛ به حدی که خونابه کف کفش‌هایم را پرکرده بود. کمی تمیزشان کردم و دوباره آن‌ها را پوشیدم. وقت نماز صبح بود. نماز را کنار جاده خواندم. آنجا پشت خاکریز بلند کنار جاده، مشغول استراحت و تجدیدقوا شدیم.

مقابله با پاتک‌های دشمن

هنوز هوا کامل روشن نشده بود که پاتک‌های دشمن برای بازپس‌گیری جاده شروع شد. گلوله‌های خمپاره، شلیک‌های مستقیم تانک، امانمان را بریده بودند. به‌جز آن‌ها، رگبار کالیبرهای مختلف از اطراف اذیتمان می‌کرد. تا آن زمان، در چنان هنگامه‌ای قرار نگرفته بودم. به‌درستی نمی‌دانستم که دشمن در کجاست و ما باید به کدام سمت شلیک کنیم.

روبرویمان دشمن بود؛ اما همه گلوله‌ها از روبرو نمی‌آمدند. خاک‌ریز کنار جاده، ارتفاع بلندی داشت و شبیه یک دژ بود. تیرتراش دشمن، لبه خاکریز را ناامن کرده بود. چهاردست‌وپا از خاکریز بالا می‌رفتم؛ چند تیر شلیک می‌کردم و پایین می‌آمدم.

بافاصله کمی از من، یک آرپی‌جی زن روی خاکریز قرار گرفت و موشکش را به سمت تانک‌های دشمن، شلیک کرد. به‌سرعت پایین آمد، موشک دوم را روی قبضه سوار کرد و خودش را به بالای خاکریز رساند؛ اما قبل از چکاندن ماشه، گلوله‌ای به او اصابت کرد و از بالای خاکریز، غلتید و به زیر آمد.

خشاب تفنگم را عوض کردم و از خاکریز بالا رفتم. هنوز چند تیر شلیک نکرده بودم که ناگهان در ناحیه پهلو، احساس سوزش شدیدی کردم. تعادلم از دست رفت و از بالای خاکریز به پایین افتادم. یک گلوله به پهلوی چپم خورده و قمقمه‌ام را سوراخ کرده بود. آب قمقمه بدنم را خیس کرده بود و من فکر می‌کردم خون زیادی از بدنم خارج می‌شود.

چشم‌هایم را بسته بودم و گمان می‌کردم در آستانه شهادت هستم. شنیده بودم که هنگام شهادت، ائمه و ملائک بر بالین شهید، حاضرشده و او را تا بهشت مشایعت می‌کنند.انتظار من البته فایده‌ای نداشت و اتفاقی نیفتاد. متوجه شدم که عده‌ای سراغم آمده‌اند و مشغول بستن زخمم هستند. جراحتم عمق چندانی نداشت و گلوله قسمت نرمی پهلویم را شکافته بود.

کار امدادگرها که تمام شد، تنهایم گذاشتند تا آمبولانس بیاید و به عقب منتقلم کند. خط تقریباً آرام شده و دشمن از مواضعش عقب نشسته بود. نمی‌دانم چرا، ولی در همان حال، چفیه را روی سرم انداختم و خوابم برد و عجب خواب شیرینی. شاید علت اصلی‌اش، خستگی ناشی از بیست کیلومتر راهپیمایی باآن‌همه تجهیزات بود.

در بیمارستان صحرایی، رسیدگی‌های اورژانسی انجام گرفت و مرا به اهواز رساندند. ازآنجاکه مجروحان پرشمار بودند، بسیاری از آن‌ها را به شهرهای دور و نزدیک منتقل می‌کردند. پس از معاینات ابتدایی، مرا هم به فرودگاه بردند و به اصفهان رساندند.به مدت بیست روز، در بیمارستان شریعتی اصفهان بستری بودم. در این مدت، خانواده و دوستان و آشنایان را از وضعیتم مطلع نکردم. دوست نداشتم که بی‌جهت نگران شوند و به اصفهان بیایند.

روز اول خرداد بود که از بیمارستان مرخص شدم. از طرف واحد تعاون بسیج، یکدست لباس و مبلغی پول به من دادند. برایم بلیت گرفتند و من با اتوبوس، راهی تهران شدم و در تهران، مستقیم به خانه رفتم.

من روز ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ مصادف با اولین روز عملیات بیت‌المقدس، مجروح شدم؛ اما خبر آزادی خرمشهر را در تهران و در روز سوم خرداد شنیدم. همان روز به بهشت‌زهرا (س) و سر مزار حسین فراهانی رفتم. او از دوستان هنرستان و از بچه‌های مکتب الصادق (ع) بود.

حسین در عملیات فتح‌المبین به شهادت رسیده بود و من نمی‌دانستم. یک روز عکسش را روی دیوار دیدم و شوکه شدم. در بهشت‌زهرا (س)، یک دل سیر اشک ریختم و با حسین عهد کردم که تا آخر، در جبهه می‌مانم و نمی‌گذرام خونش پایمال شود.

منبع:

رحیمی، مصطفی، پروازهای بی‌بازگشت، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • فرمانده نیروی زمینی سپاه: امنیت ملی خط قرمز ماست و در تامین امنیت با کسی شوخی نداریم
  • با قرارگاه نور جواب دشمن را می‌دهیم / ادعای حقوق بشر غربی‌ها دیدنی است
  • شهید حسین اسکندرلو را بیشتر بشناسیم
  • با قرارگاه نور جواب دشمن را می‌دهیم | ثواب این مسئله بیش از ۸ سال جنگ است | افراد باندی با مامورها رفتار نامناسب می‌کنند | تشدید اقدامات در حوزه حجاب
  • خاطرات نفس‌گیر از نخستین روز عملیات بیت‌المقدس
  • رزم جانانه لرها در عملیات کربلای پنج زبانزد فرماندهان است
  • جهاد اسلامی: جنگ جز با توقف تجاوز و عقب‌نشینی دشمن پایان نمی‌یابد
  • دشوارترین عملیات نظامی در دوران جنگ با عراق /کدام فرمانده سپاه به در روز اول به شهادت رسید؟
  • قرارگاه جهاد تبیین به روشنگری و بصیرت‌افزایی کمک می‌کند
  • حرکت جبهه جهانی انقلاب، مستحکم‌تر و نیرومندتر از پیش